به معنی گران پای. (آنندراج). دیربلندشونده و سخت از جای برخیزنده: اگرچه شیرپیکر بود پرویز ملک بود و ملک باشد گران خیز. نظامی. از گران خیزان خواب صبح فصل گل مباش میرسد خوابی که بیداری فراموشت شود. رضی دانش (از آنندراج)
به معنی گران پای. (آنندراج). دیربلندشونده و سخت از جای برخیزنده: اگرچه شیرپیکر بود پرویز ملک بود و ملک باشد گران خیز. نظامی. از گران خیزان خواب صبح فصل گل مباش میرسد خوابی که بیداری فراموشت شود. رضی دانش (از آنندراج)
آنکه سیر او بدیر بود. (آنندراج). کندرو. دیررو. آهسته رو: نقرس گرفته پای گران سیرش اصلع شده دماغ سبکسارش. خاقانی. دو سنگ است بالا و زیر آسیا را گران سیر زیر و سبک سیر بالا. خاقانی. ، دیرنفوذکننده. به کندی نفوذکننده. بطی ءالتأثر: کوشش جان برنیاید با گرانیهای جسم آب در آهن گران سیر است چون آهن در آب. صائب (از آنندراج)
آنکه سیر او بدیر بود. (آنندراج). کندرو. دیررو. آهسته رو: نقرس گرفته پای گران سیرش اصلع شده دماغ سبکسارش. خاقانی. دو سنگ است بالا و زیر آسیا را گران سیر زیر و سبک سیر بالا. خاقانی. ، دیرنفوذکننده. به کندی نفوذکننده. بطی ءالتأثر: کوشش جان برنیاید با گرانیهای جسم آب در آهن گران سیر است چون آهن در آب. صائب (از آنندراج)
کنایه از مردم سحرخیز و زود بیدارشونده. (برهان) (آنندراج). رجوع به گرم خیزی شود، سبکروح و جلد و چابک و تیزرو. (برهان) (آنندراج) : برانگیخت پس چرمۀ گرم خیز بیفکند بر هندوان رستخیز. (گرشاسب نامه). محابا رها کرد و شد گرم خیز زبان کرد بر پاسخ شاه تیز. نظامی. کشیدندبر یکدگر تیغ تیز ز گرمی شده چون فلک گرم خیز. نظامی. رجوع به گرم خیزی شود، صوفی که جهت نوافل شب زود برخیزد، نمازشب کن. (برهان) (آنندراج)
کنایه از مردم سحرخیز و زود بیدارشونده. (برهان) (آنندراج). رجوع به گرم خیزی شود، سبکروح و جلد و چابک و تیزرو. (برهان) (آنندراج) : برانگیخت پس چرمۀ گرم خیز بیفکند بر هندوان رستخیز. (گرشاسب نامه). محابا رها کرد و شد گرم خیز زبان کرد بر پاسخ شاه تیز. نظامی. کشیدندبر یکدگر تیغ تیز ز گرمی شده چون فلک گرم خیز. نظامی. رجوع به گرم خیزی شود، صوفی که جهت نوافل شب زود برخیزد، نمازشب کن. (برهان) (آنندراج)
آنکه کند حرکت کند دیررو دیر جنب مقابل سبک سیر: دو سنگ است بالا و زیر آسیا را گران سیر زیر و سبک سیر بالا. (خاقانی)، دیر نفوذ کننده بطی التاثیر: کوشش جان برنیاید با گرانیهای جسم آب در آهن گران سیر است چون آهن در آب. (صائب)
آنکه کند حرکت کند دیررو دیر جنب مقابل سبک سیر: دو سنگ است بالا و زیر آسیا را گران سیر زیر و سبک سیر بالا. (خاقانی)، دیر نفوذ کننده بطی التاثیر: کوشش جان برنیاید با گرانیهای جسم آب در آهن گران سیر است چون آهن در آب. (صائب)